خلاصه داستان: او یک قاضی برجسته و محترم دادگاه خانواده است. او زنی صادق و اصولی است که بسیاری از ازدواج ها را از نابودی نجات داده است، اطمینان حاصل کرده است که بسیاری از فرزندان محبت و محبتی را که شایسته آن هستند دریافت کنند و همیشه بوده است...
خلاصه داستان: داستان دیلان که از یک طرف رویاها و امیدهایش از او گرفته شده بود و از طرف دیگر باران که برای پایان دادن به دشمنی و نجات برادرش از این چرخه مجبور به ازدواج شد. با این حال، این ازدواج برای آن دو زندانی است و عمویش که به ثروت او چشم دوخته است، می خواهد دوباره دشمنی را برانگیزد. این رابطه پر از درگیری بادهای شدیدی را بین دو قلب به همراه خواهد داشت. آیا این ازدواج به یک ازدواج واقعی تبدیل می شود؟
خلاصه داستان: اوزگه دختری که شش سال است بعنوان آشپز کار میکند و زندگی متوسط رو به پایینی داشته و آرات گیرایلی، ولیعهد یکی از ریشهدارترین و ثروتمندترین خانوادههای ترکیه با هم روبرو میشوند و خیلی زود عاشق هم شده و ازدواج میکنند. اوزگه با ورود به عمارت گیرایلیها، به یکباره از دنیای عشق به دنیای دسیسهها منتقل میشود. خشمهای ناگهانی شوهرش، جاهطلبی خواهرش و مرگ مشکوک ژاله، همسر آرات، مثل سایهای همیشه دنبال اوزگه خواهند بود…
خلاصه داستان: زینب دختر باهوش، خوش رفتار و نمونه ثروتمندترین خانواده شهری است که در آن زندگی می کند، در حالی که هلیل مرد جوانی است که در سنین پایین مادر و پدرش را از دست داده و با کینه با عمه اش زندگی می کند تا انتقام خانواده اش را بگیرد. . این دو جوان که با وجود خانواده زندگی می کنند، خود را در یک گره کور غیرقابل تصور خواهند دید.
خلاصه داستان: در داستانی که به ترتیبی اتفاق می افتد که حق قوی نیست، اما قوی حق است; نبرد بزرگ برای عدالت توسط یک جوان بی گناه در یک محله فقیر نشین علیه صاحبان واقعی نظم روایت می شود. اوموت که توانایی حافظه خارقالعادهای دارد، هر لحظه را که تجربه میکند تا کوچکترین جزئیات به یاد میآورد. او دوباره از این حافظه فوق العاده در مبارزه خود برای اثبات بی گناهی پدرش استفاده می کند. آلو که در اتوبوس شهری با او به شکلی پرحادثه ملاقات کرد، تبدیل به بزرگترین حامی اوموت در جستجوی عدالت برای پدرش می شود. هارون با هوش درخشان و ساختار عمیق خود و فجیر، یک جامعه شناس اصلاح ناپذیر، در طرف دیگر این جنگ قرار دارند. در تغییر توازن بین این نیروها، ما نبرد برای عدالت را تماشا خواهیم کرد که توسط اوموت انجام شده است، کسی که زندگی خود را برای پدرش که به بیماری آلزایمر مبتلا است، به خطر انداخته است.
خلاصه داستان: رویارویی بین اینسیلا، دستیار مطرود ناز و مته شروع به تغییر مسیر آینده ناز می کند، جایی که او همه چیز را با مته با اشتیاق سمی برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: خلیلابراهیم وقتی بچه بود بخاطر دشمنی خونی، پدرش را از دست داده و به اجبار راهی استانبول میشود ولی بیست سال بعد بعنوان یک جوان خوشتیپ و قوی به زادگاهش کارادنیز باز میگردد. آن جا با دختری به اسم یاسمین که دوستش دارد ازدواج میکند و زندگی جدیدش را تشکیل میدهد ولی اتفاقاتی که میافتد اجازه این کار را نمیدهد و خلیلابراهیم وارد مسیر انتقام میشود ولی زندگیش با دیدن زینب که عضوی از خانوادهی لتوهاست، به کلی تغییر میکند…